سخنان بزرگان

ادوارد فیلیپس : مردی که اشتباه نکند ارزش کارهای بزرگ را نخواهد داشت .


اُرد بزرگ : ترس از جدایی ، جدایی ببار می آورد .


فردریش  نیچه :حتی از میان پر دلترین کسانمان چه اندک اند آنان که دانایی خویش را تاب توانند آورد.


کمار : تمرکز در معنای اصلی و درست کلمه توانایی دقت و توجه ذهن روی یک موضوع واحد است.


بودلر : شعر راستین ، انکار بی داد است.


جبران خلیل جبران : کسی که بخشش می کند زمانی به نشاط واقعی دست می یابد که پس از جستجوی فراوان نیازمندی را پیدا کند که عطای وی را بپذیرد .تلاش برای یافتن چنین شخصی ، از ایپار لذت بخش تر است .


بولور : افکار ما بسان درختان نارنج در گلدان نگهداری می شوند . به نسبت بزرگی گلدانی که ریشه های آنها را در خود زندانی دارد رشد می کند .


اُرد بزرگ : تن پوشی زیباتر از خوی نیکو نمی شناسم .


آلجر : مردمان غالباً نقص دلیل خویش را با خشم می پوشانند .


جبران خلیل جبران : درختان شعرهایی هستند که زمین بر آسمان می نویسد و ما آنها را بریده و از آنها کاغذ می سازیم تا نادانی و تهی مغزی خویش را در آنها به نگارش درآوریم .


اُرد بزرگ : توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید.


بزرگمهر  : خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .


فردریش  نیچه :خدا پنداریست ! اما چه کسی است که این پندار را بیاشامد و نمیرد؟


بورنز : ازدواج مثل اجرای نقشۀ جنگی است که اگر انسان یک مرتبه اشتباه نماید کارش تمام شده و دیگر جبران آن به هیچ صورت نمی شود .


بردون : با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد .


کونگ تین گان : فرزانگان سخن نمی گویند، بلکه با استعدادان سخن می گویند و تهی مغزان بگومگو می کنند.


ارد بزرگ : چهارچوب فرازمندی شهر در دو چیز است نخست  گرامی داشت آدمیان و دگر دیوار .


ادوارد یانک : تولد چیزی غیر از آغاز مرگ نیست


فردریش  نیچه :خیر و نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند.


کولتون : افرادی هستند که نور چشمی شانس و اقبالند و هر وقت سقوط می کنند مانند گربه روی دو پا بر زمین می نشینند .


تورئو : حقیقتی از این سراغ ندارم که انسان می تواند با تلاش زندگی خود را  متعالی سازد .


جبران خلیل جبران : و مردم هرگز نمی دانند پیشوا جز ذات عظیم آنها که به سوی آسمان سیر می کند ، شکاری ندارد .


اُرد بزرگ : پیرامونیان ما چه بخواهیم و یا نخواهیم بر اندیشه های ما رخنه و اثر خواهند کرد .


اتومی : جاه طلبی شهوتی است که هرگز فرو نمی نشیند ، بلکه با لذتی که از آن فراهم می شود پیوسته مشتعل تر و جنون آمیز تر می شود .


اُرد بزرگ : دارایی با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم .


باس : بزرگترین بدبختی آن است که طاقت کشیدن بار بدبختی را نداشته باشیم .


بزرگمهر  : پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند .


بارتول : آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودی با یکدیگر متحد می شوند .


آندره مورا : افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص دیوانه سعی می کنند محیط را به رنگ خود در آورند ، به همین جهت تحولات و ترقیات اجتماع به دست دیوانگان بوده است .


اُرد بزرگ : ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست .


سامرست مرآم : پول مانند حس ششم است که بدون آن نمی توان از پنج حس دیگر به طور کامل استفاده کرد . بدون درآمد کافی نصف امکانات زندگی به روی ما مسدود خواهد شد .


جبران خلیل جبران : هیچ کس نمی تواند چیزی را به شما بیاموزد جز آنچه که در افق دید و خرد شما وجود داشته و شما از آن غافل بوده اید .


برنارد روسن پی یر : جستجوی حقیقت دیوانگی مطلق است ، چه موقعیکه به حقیقت رسیدید ممکن نیست به کسی بگویید و دشمن شما نشود .


بروکس آدامز : با مشکلات می جنگیم که به آسایش برسیم ، وقتی به آسایش رسیدیم آسایش را غیر قابل تحمل می دانیم .


فردریش  نیچه :خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز.


ارد بزرگ : ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به زر.


آندره مصورا : بشر به خوشبختی خیلی زود عادت می کند و چون خیلی زود عادت می کند خیلی زود هم فراموش می کند که خوشبخت است .


اُرد بزرگ : ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط دودمان ها هستند . و خاندان بی ریش سفید ، گذشته ای کم رنگ دارد و  آیین های به جای مانده از نیاکان آنها، به هزار گونه برداشت می شود .


الین چانک : آدم شجاع یکبار می میرد ولی ترسو هزار بار .


بازیل : حافظه پروندۀ تخیل و گنجینۀ عقل دفتر ثبت وجدان و مخزن اندیشه است .


بایزید بسطامی : یا چنان نمای که هستی ، یا چنان باش که می نمایی .


جبران خلیل جبران : قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید ، بشنوند .


اُرد بزرگ : راهی جز نرمش و بازی با زندگی نیست .


هانری استانتون : تمام دنیای پهناور را بگردید ، دری بر روی آدم بی پول گشاده نخواهید یافت .


بزرگمهر  : خرد ، آدمی را گرانبهاترین چیز است ، و خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است . و اگر از خلعت خرد محروم بود دانش بجوید ، چه دانشور سرور سروران است . و اگر از آن هم بی بهره بود باید دلیر باشد و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه گرامی ، و پیوسته شاد و فرمانروا باشد .و اگر این نیز نداشت  دیگر درخور زنده ماندن نیست ، و بهتر است که مرگ وی را دریابد . 


ارد بزرگ : رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست .


هربرت مارکوزه  : آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست .


نرمن وینسنت پیل: وقتی همه نیروهای جسمی و ذهنی متمرکز شوند توانایی فرد برای حل مشکلات به طور حیرت انگیزی چند برابر می شود.


نت رایلی : اگر در کارتان در حال پیشرفت نیستید و بهتر نمی شوید ، پس دارید بدتر می شوید.


فردریش  نیچه :حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست  خنده دار است زیرا  همه چیز طبق خواست قدرت ما است.


ارد بزرگ : درون ما از نگاه تیزبین خردمندان ، پنهان نیست .


هنری گیلر : انسان بزرگتر از یک جهان و بزرگتر از مجموعۀ جهانهاست ، در اتحاد جان با تن رازی بیش از راز آفرینش جهان نهفته است .


لویی پاستور: مسرات حقیقی در اثرازدواج بدست میآید


اُرد بزرگ : در هر سرنوشتی  راز و اندیشه ای نهفته است .


اشپنگلر : مردان بزرگ تاریخ سرنوشت ملتها را تعیین می کنند.


جبران خلیل جبران : نصیحت  جبران خلیل جبران به زوج های جوان به هنگام شادی :و همگام نغنمه ساز کنید و پای بکوبید و شادمان باشید ، اما امان دهید که هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها .
چون تارهای عود که تنهایند هر کدام ، اما به کار یک ترانه ی واحد در ارتعاش.


بزرگمهر  : دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر .


جبران خلیل جبران : شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم.


نیدو کیوبین : هیچ چیز به اندازه تمرکز انرژی روی تعداد محدودی از هدف ها به زندگی تان توان و نیروی بیشتر نمی دهد.


اُرد بزرگ : دیدگاه  توده آدمیان بهترین پشتیبان برگزیدگان است .


هوراس : وقتی که پرکاهی به چشمتان می رود ، آن را بیرون می آورید . وقتی عادتی بد وارد روح شما می شود ، می گویید : سال دیگر معالجه اش می کنیم .


لابرویر : سخاوت در زیاد دادن نیست، در به موقع دادن است.


اُرد بزرگ : در کنارمان دلروبایمان هست و اگر نیست ، رهسپار رسیدن به اویم ، پس تنهای وجود ندارد .


کاترین پاندر : یکی از عظیم ترین اسرار عشق و محبت این است که بیاموزید: چگونه آرمان ها و اندیشه های ناهماهنگ را از ذهن خود بزدائید و همواره آرزوهایی کنید که صادقانه می خواهید نه آن چرا که فکر می کنید شاید بتوان بدست آورید.


نانسی سیمس :هر روز همان روز را زندگی کن و بدین سان تمامی عمر را زندگی کرده ای.


اُرد بزرگ :  کژی و ناراستی ، شکافنده و رخنه گاه اندیشه اهریمن خواهد شد . 


لقمان: شر با شر خاموش نمی شود چنان که آتش با آتش، بلکه شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب.


بزرگمهر  : در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .


اُرد بزرگ : کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است.


جبران خلیل جبران : گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمی دانید ، کشف خواهد شد .


هنری وان رایک : حافظه آفریده ای هوس باز و مستبد است . هرگز نمی توانید بگویید که از کرانۀ دریای زندگی چه سنگریزه ای را بر می گیرد و در گنجینۀ خود نگاه می دارد ، یا کدام گل ناشناخته ای را از مزرعه می چیند ، و به عنوان رمز اندیشه هایی که در اعماق قرار گرفته اند و روزی اشک به چشم می آورند حفظ می کند . و با این همه در این شک ندارم که مهمترین چیزها آنها هستند که بهتر به یاد می آیند .


لامنه : درسهائی که بر زانوی مادر آموخته شده ، آموزش هایی که پدر داده ، همراه با داستانهای شیرینی که در کنار بخاری به گوش خورده ، یادگارهای شیرینی است که هرگز کاملاً از یاد نمی رود .


ارد بزرگ : کسی که کردار شایسته را زیر پا می گذارد توانایی نمی یابد تا  پا بر نخستین پله پیروزی بگذارد  .


فردریش  نیچه :حقیقت مانند آب دریا است چون نمک  آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد.


هانری بروکس آدامز :ما با مشکلات می جنگیم تا آسایش بیابیم ، ولی وقتیکه آسایش یافتیم آن را غیر قابل تحمل می یابیم .


بیل‌گلد : من در زمان خودم با معدود افرادی مواجه شدم که اشتیاق شدیدی به کار سخت داشتند. خوشبختانه همه آنها همکاران من بودند.


بیگن : تن درست برای روان ، مهمانخانه ، و برای تن ناسالم بیمارستان است .


اُرد بزرگ : کین خواهی از خاندان یک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه توانایی انسانهای  فرهمند .


سیسرون : آنچه را که با خوشی و لذت آموخته ایم ، هرگز فراموش نمی کنیم .


لایب نیتس : من احساس می کنم مختارم پس مختارم

خلوت دل

امروز چهارم اسفند 88 پشت میز کارم یکه و تنها در شرکت (محل کارم) نشسته دست را زیر چانه قرار داده و به گذشته های دورفکر میکنم هیچ چیز ذهنم را به خود معطوف نمیکند الا دوران تحصیل

آه خدای من چقدر زود گذشت چقدر عمر سریع میگذرد

وقتی به آن زمان فکر میکنم که چگونه تلاش میکردم و چطور درس میخواندم امروز تاسف میخورم شرمنده ی خود میشوم که چگونه سر خود را کلاه میگذاشتم در واقع هیچوقت تمام تلاشم را نمی کردم درس خواندن ما وقت گذراندن بود و شاید هم همان شبهای امتحان

خدا را شکر و الحمدالله امروز از نظر مادی در وضعیت بدی بسر نمی برم ولی اگر صادقانه و با عشق و با تفکر امروز درس میخواندم مطمئنا به مراتب شغلی بهتر و اسایشی بهتر از این را داشتم. دوست صمیمی و خوبی در مقطع دبیرستان داشتم که البته هنوز هم صمیمیت و وفاداری ما به هم ذرهای کم نشده و هنوز کما فی السابق دوستی برقرار است

اکنون او در یکی از بانکهای شهر قشنگم تایباد مشغول به کار است  اگر چه دست تقدیر بعد از اخذ دیپلم ما را از یکدیگر جدا نمود

ولی امروز که هر دویمان تشکیل خانواده داده ایم باز هم یکدیگر را فراموش نکردیم و برای هم دوستان خوبی به شمار میرویم

هیچوقت یادم نمی رود وقتی با یکدیگر برای درس خواندن به ماء وا میرفتیم بیشتر راه را با هم حرف میزدیم .جک میگفتیم یا مسابقه دو میدانی میدادیم و یا از هر دری سخن میپراندیم البته موقع امتحان به هر ترتیبی نمره قبولی میگرفتیم

امروز از آن زمان 17 سال میگذرد شاید به خیال خودم 17 روز باشد. چه دوستانی چه شور و اشتیاقی چه معلم هایی ... چه روزگار خوشی...

حیف که زود گذشت خدایا ...خدایا دلم گرفته  با این سکوت و این تاریکی مبهم غمی مجهول مثل خوره به جانم افتاده و مرا به ورطه ی سقوط میکشاند گوئیا دیگر آن خوشیها تکرار نمیشود دیگر زندگی شده  غم و اندوه زحمت و کار خوشیها تمام شده آدمها آدمهای قدیم نیستند مهر و محبت رخت بربسته مردانگیها بزرگیها به پایان رسیده است

ولی چرا خدای عزیز چرا باید اینطوری باشد مگر چه فرقی کرده چقدر بده که آدمها بزرگ میشوند چقدر سخته که میفهمی بسرعت میروی و نمیتوانی با ایستی نمیتوانی خودت را متوقف کنی

چقدر خوبه دوران بچگی تا یک ذره ناراحت میشوی تا یکی داد میزنه رو سرت زود اشکهایت سرازیر میشود ولی وقتی بزرگ شدی این نعمت قشنگ هم از تو گرفته میشود دیگر برایت سخته گریه کنی مرد شدی  بزرگ شدی دیگر نباید گریه کنی

خداوندا ای خدای بزرگ در این شهر غریب و دور افتاده فقط تو را دارم توئی که باعث آرامشی تو بهترین رفیق خلوت منی اگر احساس میکنم دلم گرفته بخاطر این است  که مدتی است از تو دورم. خدایا خیلی با حالی ... خیلی بزرگی...خیلی بخشنده ای ...

خیلی ... خیلی....هر چه دارم از توئه و هر چه ندارم از توئه  راضیم به رضایت. خدایا شکرت میکنم و لذت میبرم از این حالی که اکنون دارم این حال غریب را دوست دارم خدای عزیز توی این شهر غریب تنها فقط تو را دارم. دلم شده خانه ی غم خدایا کمکم کن دستمو بگیر نگذار از تو فاصله بگیرم تو خودت خوب میدانی که حرف زدن با تو چقدر برایم لذت بخش است پس نگذار زرق و برق دنیا بین من و تو فاصله بیندازدو مرا از تو دور کند خدایا تو از همان دوران کودکی که فهمیدن را آغاز نمودم پشتیبان من بودی و در همه کارهایم لطف زیادی به من داشتی پس اکنون هم رهایم مکن و مرا به حال خود وا مگذار

استعفا

بدین وسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول میکنم..
می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است.
می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم!
می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم.
می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.
می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چیز ساده بود، وقتی داشتم رنگها را، جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را یاد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم.
می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و
خوب هستند.
می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم.
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم، نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری، خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و ..
می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم، به یک کلمه محبت آمیز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، و به ...
این دسته چک من، کلید ماشین، کارت اعتباری و بقیه مدارک، مال شما.
من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم

 

خداوند به قدر فهم تو...

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان، اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود، و به قدر ایمان تو کارگشا می شود، و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود، و ه قدر دل امیدواران گرم می شود...... پدر می شود یتیمان را. برادر می شود محتاجان برادری را. همسر می شود بی همسر ماندگان را. طفل می شود عقیمان را. امید می شود ناامیدان را. راه می شود راه گم گشتگان را. نور می شود در تاریکی ماندگان را. شمشیر می شود رزمندگان را. عصا می شود پیران را. عشق می شود ..محتاجان به عشق را..


خداوند همه چیز می شود همه کس را. به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب قلب هایتان را از هر احساس ناروا. و مغزهایتان را از هر اندیشۀ خلاف و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار... و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها! چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرۀ شما، با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند و بربند تاب، با کودکانتان تاب می خورد، و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند....مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود، که به شیطان پناه می برید؟ که در عشق یافت نمی شود که به نفرت پناه می-برید؟ که در سلامت یافت می شود که به خلاف پناه می برید؟ قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید. زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می پرد و دور...بی اعتنا به حقیران در روح. کینه چون لاشخور و کر کس است. کوتاه می پرد و سنگین...و جز مردار به هیچ چیز دیگر نمی اندیشد

 

                                                                   

خداوندا

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است 

 

       چه سختی میکشد آنکس که از احساس سرشار است